شکارچی

متن مرتبط با «بازی» در سایت شکارچی نوشته شده است

بازیدَنِ یک نشر!

  • بچه که بودم فکر میکردم شب یلدا اینقدری طولانیه که میتونی مشق های فردا رو بذاری برای آخرِ آخرِ شب و باز کلی وقت داشته باشی برای نوشتنش. درواقع درکم از شب یلدا این نبود که این شب فقط یک دقیقه از شب قبل , ...ادامه مطلب

  • گاهی به کتابهایت نگاه کن: یک بازی وبلاگی (پُستهای شما)

  • اسمشو یادم نیست. یه سریال کمدی ایرانی. همونکه دو تا باجناق واسه تاسیس شرکت مجبور شدن تو یه خونه زندگی کنن و علی صادقی هم توش بازی می کرد :دی اونجا یه پسره بود همسایشون. هر وقت ازش می پرسیدن چه خبر؟ می گفت بیکار بی عار می چرخیم :دی , ...ادامه مطلب

  • گاهی به کتابهایت نگاه کن: یک بازی وبلاگی

  • کتابها، خودشون که نه ... داخلشون پر از رمز و رازه، همون اول، دو صفحه ی اول! اگر از من میپرسیدن حتما صفحات اول کتابها رو حریم خصوصی اعلام میکردم، از این حریم خصوصی های بزرگ زیاد! هر از چند گاهی بعضی کتابها رو از داخل کتابخونه بیرون میارم، یه تعداد کتاب خاص رو! بازشون میکنم و جایی توی اون دو سه برگ ا, ...ادامه مطلب

  • گاهی به کتابهایت نگاه کن: یک بازی وبلاگی (خواهش ملتمسانه!)

  • خواهش میکنم ازتون، اگر پست بازی رو منتشر کردید، فارغ از اینکه قبلا به من ارسال کردید پست رو یا نه، اینجا توی همین پست لینکش رو بگذارید! میخوام آرشیوش رو جمع کنم، گُرگیجه گرفتم ، جمع آوریشون سخته! لطف میکنید، ایشالا توی شادیهاتون جبران کنم، ایشالا عروسیتون، ایشالا کنکور قبول شید، ایشالا دست به خاک م, ...ادامه مطلب

  • بازی وبلاگی مساحت زیست!

  • پیش نوشت اول: من با خودم عهد کرده بودم توی هیچ بازی وبلاگی ای که به اسم سخیف "چالش" برگزار میشه شرکت نکنم، این بار هم اگر میکنم به خاطر گل روی خانومی هست. حقیقتا بازی وبلاگی قدمتی چندین برابر چالش های اینترنتی داره و اینکه چون چالش مُده بگیم چالش رو من نمیپسندم، دنیای وبلاگ شاید زیاد داینامیک و پوی, ...ادامه مطلب

  • پوشش

  • وقتی از گِیت رفتم داخل و وارد محوطه ی امامزاده صالح شدم، اولین چیزی که دیدم پیش-زوج جوانی بودن که همون اولای محوطه نشسته بودن و مذاکرات رو در سطح کارشناسی انجام میدادن تا پس از توافقات در این سطح، در سطح وزرا مطرحش کنن و ایشالا برن خونه ی بخت! دومین چیزی که از توی بحثشون گوشم رو گرفت این بود که میخواستم به پسره بگم اونجا که گفته "نه الزاماً" بهتر بود از عبارت "نه لزوماً" استفاده کنه! هم صحیح تره و هم خوش آهنگ تر! اما نه الزاماً به چی؟ این اولین چیزی بود که ازشون شنیدم - نمیخواید بگید اگر شما توی محوطه ای تنها ایستاده باشید و منتظر، گوشهاتونو میگیرید که! میخ,پوشش,پوشش ایرانسل,پوشش گیاهی,پوشش لوله ماهشهر,پوشش زنان در تهران,پوشش بازیگران زن ایرانی,پوشش زنان در ایران باستان,پوشش 4g همراه اول,پوشش گستر قشم,پوشش زنده کنفرانس اپل ...ادامه مطلب

  • لیز!

  • الان که صدای من داره تنه به تنه ی دانلد داک میزنه و مرزهای گرفتگی و خروسک رو به افق های جدیدی رسونده فقط به یه چیز فکر میکنم ... کار کردن با بچه ها هیچی اصلا، من فردا چه جوری س تا یه ریع با مادرهای بچه ها حرف بزنم و اونا نخندن بهم؟ من فردا چه جوری جلسه ارزیابی رو تموم کنم؟ صدام مثل اسکی هرمان مایر روی آلپه، خیلی سبکبال و خیلی خیلی لیز!!! پ.ن: همینجوری زد به سرم رفتم الان وبلاگ رو توی ساماندهی ثبت کردم!,لیز کننده واژن,لیز تیلور,لیز کننده مقعدی,لیز خوردن به انگلیسی,لزبین,لیز کننده,بازی,لیز کننده بدن,لیز والاسکوئز,ایرانی ...ادامه مطلب

  • ستایش!

  • انصافا اما، اون "مثلا روضه خونی" که اولین بار این ایده ی عروسی حضرت علی اکبر (ع) در ظهر عاشورا به ذهنش رسیده اگر امروز در بین ما حضور داشت، قطعا یه سیروس مقدم، سعید سلطانی، جواد افشار، حسین سهیلی زاده ای چیزی میشد!! یعنی ذهن ملودرام و خلاق و زاینده اون هم اینهمه محبوب و مردمی تا به کجا؟ پ.ن 1: فرموده بودین منتظر باشم اتفاق خوب و جالب بیفته برام تا با دهه ی اول محرم الفت پیدا کنم، آخه من این حنا و نقل و نبات و شیرینی ای که الان بابام داد دست من و گفت شیرینی "عروسی حضرت قاسم (ع)" هست و از هیئت آوردم رو کجای دلم بذارم؟ این اتفاقات بیشتر از جالب مفرحه! پ.ن 2: جرات دار,ستایش قریشی,ستایش 3,ستایش 2,ستایش مرتضی پاشایی,ستایش بازیگر,ستایش 1,ستایش دختر افغانی,ستایش سریال,ستایش دختر افغان,ستایش فصل سوم ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها