کباب

ساخت وبلاگ

پنجشنبه, ۲۵ خرداد ۱۳۹۶، ۱۲:۲۶ ق.ظ

بچه بودم، بچه که میگم یعنی 12-13 ساله، یا همین حدود، اونقدری یادمه که کوچه مشهدی علی اکبر مینشستیم. یکی از اون زمانهای خنسی ای بود که اون موقعها زیاد تجربه میکردیم، پول که نبود، یخچال خالی، غلات و حبوبات هم نداشتیم، نون هم احتمالا همینطور ... خلاصه که بد وضعی بود. مونده بودیم چیکار کنیم، بابام گفت "برو از کبابی سر کوچه فلان قدر سیخ کباب بگیر، بگو بابام بیسار آدمه میاره میده"، منم بدو بدو رفتم و همین رو گفتم، نشسته بودم توی کبابی منتظر سفارش نسیه ام آقای صاحب کبابی همینطور که داشت کباب سیخ میزد به مشتریش - یا دوستش - که دو لُپی کباب میخورد میگفت که "این فلانی - یه اسم رندوم - هم نمیاد بدهیشو با ما تسویه کنه" و آقای دو لُپی هم تایید میکرد. ادامه داد که "اصلا نمیدونم چه جوری از گلوش میره پایین؟" ... "هی بهش میگم آقا نکن ، خوب نیست بدهکار باشی" ... توی همون بچگیم و در عین سادگی باورنکردنیم کم کم فهمیدم اینقدر هم بی ربط نیست بودن منِ نسیه بگیر توی مغازه به این حجم از فلانی یه دُزده... درست یادم نیست اما فکر کنم اینم شنیدم که "خُب اصلا مگه مجبوری پول نداری کباب میخوری؟" ... یا اینم شنیدم که "مردم اصلا معلوم نیست چیکار میکنن"...

کبابم رو گرفتم، بدو بدو رفتم خونه و غذا رو خوردیم، حتی اینقدر یادمه که قسمت چرب نون رو به نشانه ی قدردانی از زحماتم گرفتم، اما این موضوع موند ته ذهنم، موند ته ذهنم که رفتم کبابی و آقای کبابی حتی اینقدری جرات نداشت صاف تو صورتم نگاه کنه و بگه "نسیه نمیدیم"... نسیه داد و همه ی تلاشش رو کرد یه بچه 12 ساله رو آزار بده، تلاشش رو کرد و آقای دولپی هم کاملا با گفتن "امان از دست مردم" و از این دست حرفها همراهیش کرد، من بودم و دو تا مَرد ... مرد؟

سالها از اون دوران گذشته، ما N بار دیگه به خِنسی خوردیم و از یه تاریخی به بعد دیگه هیچوقت اینجوری خِنس نبودیم... سالها گذشت، من اون کباب رو خوردم، سیر هم شدم، صدها بار دیگه کباب خوردم و صدها بار دیگه سیر شدم ... اما هیچوقت یادم نرفت، یادم نمیره ... و سعی میکنم هیچوقت یادم نره. امروز یادش افتادم، هر چی با خودم فکر کردم، دیدم نه! نمیبخشمش، نه چون آدم بدی بود، نه چون دوست نداشت نسیه بده. نمیبخشمش چون صداقت نداشت، نمیبخشمش چون همه زورش رو زد پدر یه نوجوون رو پیشش خورد کنه، بیشتر از همه برای این نمیبخشمش که حرفی زد شبیه "اصلا مگه مجوری پول نداری کباب میخوری؟" ... بله آقای کبابی ، ما مجبور بودیم، جوری که حتی باورت هم نمیشه!

  • ۹۶/۰۳/۲۵
  • هولدن کالفیلد

آراء الحکما: جلد

پاسخ:
:|

پاسخ:
بسیار هم عالی :دی

پاسخ:
نوش جونتون!

پاسخ:
والا خدایی، انگار ملت دارن میخوان خفت بکشن :|

پاسخ:
حتی گاودل و خردل! :))

پاسخ:
نه بابا خوبه یادمون باشه!

پاسخ:
:) :|

پاسخ:
من معذرت میخوام!

پاسخ:
حالا نه در این حد که... ولی خب :دی

پاسخ:
من اصلت سختم نیست ببخشم. اما نکته ای که هست اینه که به هر حال وقتی کسی اشتباه میکنه مسئولشه، چرا همیشه طرف محق باید ببخشه؟ اصلا معنی نمیده

پاسخ:
نه بار داره، نه اسیرشم. نمیبخشم فقط

پاسخ:
فدای سرت

پاسخ:
من نه عصبانیم که بخشیدن آرومم کنه نه موضوع پدر آنچنان برام مهمه.

نمیبخشم فقط، چون این حق رو دارم که نبخشم!

پاسخ:
عموم اونهایی که نسیه میبرن، اگر بگذریم‌ از اقلیت سواستفاده گر، واقعا تمکن مالی ندارن، کاسب یا کلا نباید جنس بده نسیه، یا باید حواسش باشه داره به چه قشری میده، آدم باید اندازه کاری که میخواد کنه دل داشته باشه.

پاسخ:
اینکه آدم نکات مثبت قضایا رو ببینه خیلی خوبه، و اینکه از قضایای منفی نکات مثبت در بیاره خیلی بد.

شما میگی طرف روش نشده از روبرو سوزن بزنه رفته پشت سرم خنجر رو تا دسته بین مهره سه و چهار کمرم فرو کرده نکته مثبت رتارشه؟

رفتارش عین بی حیایی و بی شعوری بود.

پاسخ:
من راحتم، وسواس ندارم روش، یادم افتاد دیدم نمیبخشم! خیلی ساده است.

ما در تاریخ زندگیمون کلا همون یه بار رو کباب گرفتیم نسیه! کلا ها!

پاسخ:
این جریان برای ۱۷-۱۸ سال پیشه.

آره خیلی ها داشتن برهه ها رو.

پاسخ:
:| :))

پاسخ:
روانشناسها؟ چه عبارت آشنایی.... :))

پاسخ:
:|

پاسخ:
عذر میخوام من.

پاسخ:
اونم با موافقتتون موافقه!

پاسخ:
موضوع برای چه وقتیه؟

پاسخ:
این چه حرکاتیه خدایی؟ :| :))

پاسخ:
نه این عمدا میگفت من بفهمم :|

پاسخ:
من که اصلا قیافه اش رو یادم نمیاد!
ولی نمیبخشم عذاب وجدانم نمیگیرم، ایشالا هم کسب و کارش پر رونق باشه همیشه :دی

پاسخ:
دیگه حالا ببین من بچه هم بودم!

پاسخ:
نه چه جریحه داری؟ نمیداد دیگه! یعنی خب من توجیه بودم ممکنه نده! :دی

پاسخ:
دقیقا! نمیدونم چه دردی بود داشت یارو! :|

پاسخ:
اصلا باید بالای وبلاگ بزنم "یک وبلاگ 96%ی لطفا 4%ی ها وارد نشوند" :| :))
نه دکتر نیتش این نبوده، تمام اون مدت رو نان استاپ حرف زد ، همه اش رو، همه اش رو!

پاسخ:
حالا اونجوری هم نیست لجمو در بیاره، ولی در کمال آرامش نمیبخشم!

پاسخ:
ای بابا من معذرت میخوام نمیخواستم ناراحت بشید ...

پاسخ:
حالا تو گریه نکن :( :|

پاسخ:
تو هم نبخش :دی

پاسخ:
احتمالا چون ما را شکل داده اند!

پاسخ:
این با ده میلیون منت انجام داد!

شکارچی...
ما را در سایت شکارچی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ainsidemonster9 بازدید : 184 تاريخ : يکشنبه 28 خرداد 1396 ساعت: 22:59