دور همی ورژن 3.0.1

ساخت وبلاگ

سه شنبه غروبی بود که با حاج سید مهدی جیگر و آمیرزا دکتر میم کوهستانی در بوستان معظم و معزز لاله - همان مکان اولین دورهمی - جمع گشته و با فلاسکی خالی از آب! و مقادیر زیادی هات چاکلت و نسکافه و چای کیسه ای به گفتگو و نوشیدن میپرداختیم. همان هنگامه بود که حاج سید مهدی از من هات چاکلتی طلب کرد و با چشمانی مشعوف مشغول به در همانیدن آب و پودر شد... آمیرزا دکتر داستانهایی از قیچی کاری سینماتوغراف ها در ایام طلبگی نقل میکرد و حاج سید مهدی با مشربه ی هات چاکلتش بازی کرده و فال قهوه اش را نیک مینگریست، آن هنگام که که محتوای فال بر ما آشکار گشت با صحنه ای بس مخوف، عجیب و باورنکردنی روبرو شدیم...

همینطور که به شکل عجیب و فراماسونی فال مینگریستیم یادی از لارس فون تریه، گاسپار نوئه، پازولینی و دیگر عزیزان فیلمساز این کاره! کردیم. زان پس با آمیرزا در رفتار حاج مهدی کمی فاکِس نماییدیم و یافتیم که بله! ایشان بیش از آنکه حواسش را به ما دهد به آن پسرک سیه چُرده ی بلوچ داده است، دست نوازش بر سرش میکشد و به وی میگوید "تی شرتت را از تنت در بیاورم برای خودم؟" حاج مهدی به اطراف - از قضا پر از کودک - که مینگریست چشمانش برقی عجیب و طوسی رنگ میزد! ایشان حتی در تماسی با دوستش اعلام کرد که "بستر ها فراهمند"... ما هم سعی میکردیم فاصله ی مان را با ایشان مراعات کنیم، به هر حال احتیاط شرط عقل است...

پ.ن: دورهمی نرکده! 26 تیر 1396، پارک لاله!

شکارچی...
ما را در سایت شکارچی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ainsidemonster9 بازدید : 189 تاريخ : چهارشنبه 28 تير 1396 ساعت: 16:47