فوتبال فانتزی

ساخت وبلاگ

بچه که بودم، منظورم انتهای کودکی و ابتدای نوجوونی و امثالهم هست، یه قسمت عُمده ی سرگرمیم فوتبال بازی کردن با خودم بود. یه توپ tricolore فِیک داشتم، کم باد بود، میرفتم اتاق پایینی وقتهایی که بابام نبود، با خودم بازی میکردم، دور تا دور اتاق کوچیک میدوییدم و به خودم پاس میدادم و سانتر میکردم و اینها، توپ رو میکوبیدم به دیوار و برمیگشت هد میزدم! بعد باز از روبرو میکوبیدم بعد شیرجه میزدم ببینم گل میشه یا میگیرمش! توی این فوتبالها هر اتفاق تخیلی، علمی، پوریای ولی وار و غیره هم دیده میشد! یه جور فانتزی من بود این بازی ها!

یه بخش مهم از این رقابتها بازی بارسلونا رئال مادرید بود که عموما موضوعش مرتبط به جوانمردی بارسا و شریر بودن رئال میشد! یکی از بارسا رئالهایی که بازی کردم رو خوب یادمه! دروازه بان بارسا (که خودم بودم) از حدود دقیقه 15-20 بازی دیگه جون بازی کردن نداشت! یکی دو تا گل مفت هم خورد، همه چی عجیب بود و همه (که همشون خودم بودم) نگران ماجرا بودن! خلاصه داور (با بازی خودم) بازی رو متوقف کرد و یه تیم بررسی اومدن داخل محوطه جریمه بارسا... بعد یکی از همین مسئولین (که من باشم) با بی سیمش به بیرون زمین اعلام کرد که روی چمن های محوطه جریمه پر از کرم‌های نَفَس خوار هست!!! موجوداتی که با مصرف بی رویه ی اکسیژن اطرافشون باعث میشن تنفس سخت بشه!!! بازی متوقف و همه کرم‌های نفس خوار از روی زمین جمع شدن! بعد 100هزار نفر هوادار یک صدا رئالی را هو کردن!

رئال همیشه تیم نامردی بود، حتی توی فانتزی ترین داستانهای کودکی من! :| :دی

شکارچی...
ما را در سایت شکارچی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ainsidemonster9 بازدید : 176 تاريخ : يکشنبه 6 خرداد 1397 ساعت: 4:59