سلینجر با سلینجر، عوز با عوز!

ساخت وبلاگ

1- دیروز ششمین سالگرد افتتاح هیولای درون بود! و این تولد اینقدر مسئله نیست که فکر کنم چندسالی فراموشش میکنم! به هر حال من با احتساب امروز، دوهزار و صد و نود و سه روزه که اینجا مینویسم! و با احتساب این پست نهصد و دو پست اینجا نوشتم! فکر میکنم برای شناختن من نهصد و دو پست کافی باشه؟ نه؟ مسلماً نه! اما ممنون که هستید! راستش رو بخواید - با اینکه وضعیت این روزهای وبلاگ خیلی دوره از اوجش - نمیدونم چرا من رو میخونید! با این شدت و قدرت و تعهد! هرچی که هست، بودن شما دلیل اصلی بودن من در اینجاست. سالگرد همراهیمون مبارک! وگرنه وبلاگ که یه مشت صفر و یکه!

2- دیروز تولد حضرت آقا امام سلینجر (ص، ع، ره) بود! رفتیم مراسم بزرگداشت صدمین سالگرد تولد آقامون سلینجر که در شهرکتاب بخارست! انجام میشد، بانی اصلیش هم این بزرگوار منفورِ بی بُته ی ضعیفِ نابود، جناب مصطفی مستور بودن! باور بفرمایید غصه ی بزرگیه این که نویسنده ی شماره یکت نویسنده شماره ی یکِ منفورترین نویسنده ایرانی (و حتی خارجی) زندگیت باشه! خلاصه اینکه جناب مستور فرمودن "فانی" بودن از مضامین داستانهای سلینجر است! که اونم امیر پوریا مجبور شد آخر حرفاش اشاره کنه مراد از فانی بودن، میرا بودن نیست، تقلبی بودنه! بلی!!! فُنی!!! مراسم اینقدر پربار بود، که ما وسطهاش بلند شدیم اومدیم بیرون! مراسم خیلی فانی ای بود!!!

3- تولد وبلاگم و تولد آقام سلینجر توی یه روزه، من تا همین دیروز به این نکته فکر نکرده بودم!

4- اوسط آذر بود که زنگ زدن، یعنی اول من زنگ زدم، اونها گفتن که آقا به نظر ما شما دیگه صالح نیستی، اصلحی! ولی باید صبر کنی خودشون بهت بگن! بعد هم برخلاف رسم برادری و همکاری تمام ارکان سازمان و وزارت رو به جز خودشون (نهاد سِلِکشن!) زیر سوال برد و گفت هرچی بهت گفتن بگو برادران گزینش گفتن قبولی! اما لازم نشد به این مرحله برسیم، عصر همون روز زنگ زدن، این بار از امور اداری، گفتن به به آقای اصلح! گفتم اصلح نیستم کالفیلد! هستم، گفتن میدونیم، ولی اصلحی! بلند شو برو ثبت نام کن دوره ات رو، بای! در همین حد، بعد من خودم طی هفته بعد، پرسان و لنگان و سلانه سلانه تونستم روند ثبت نام رو کشف کرده و در آخرین دقایق ثبت نام (حدوداً دو دقیقه قبل از پایان ساعت اداری آخرین روز ثبت نامِ تکمیلی) نامم رو برای بار دوم - پس از مقطع کارشناسی - در سیستم بی بدیل گلستان ثبت کردم و یک مهارت آموزِ احتمالاً در آینده معلم بشو! شدم!

5- اینکه تا الان نگفتم دو تا دلیل داشت، یکی اینکه من تازه امروز مدارک ثبت نام حضوریم تکمیل شد و دادمش دانشگاه! دومی و مهمترینش اینکه تا الان صلاح ندیدم بهتون خبر بدم!

6- حالا تحویل مدارک به آموزش و پرورش ناحیه استخدام مونده! لطف کنید چشم نزنید، یهو برام سوء پیشینه در نیاد! :|

7- باقی بقای وزیر محترم آموزش و پرورش و برادران مومن، متعهد، خداجو، عادل، عاقل، بالغ، ولایی و بی نظیر هسته ی گزینش!

8- داشت یادم میرفت ها! اون درگیری روز تجدید نظر، تاثیر داشت! تاثیر مثبت!!!

شکارچی...
ما را در سایت شکارچی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ainsidemonster9 بازدید : 161 تاريخ : شنبه 22 دی 1397 ساعت: 3:20