یقه ی اشتباه

ساخت وبلاگ

نشسته بودیم توی اتوبوس و حرف میزدیم تا برسیم به صادقیه، بعد از یه توقف راننده ی اتوبوس - که اتفاقا خیلی هم بدعُنق و شاکی بود - شروع کرد رو به بیرون اتوبوس گفتن اینکه "خانووووووووم! پول کرایه ات رو بده، خانووووووووووم، کرایه" "خانووووووووووووم کجا میری؟ خانووووووووم پولت رو بده"! راه نمیفتاد، یک دقیقه همونجا توی ایستگاه داشت با بیرون اتوبوس حرف میزد، کم کم سر و صداها بلند شد که "ای آقا راه بیفت دیگه" ، "حالا چه گیری دادی؟ برو" ، "آقا چه کاریه راه بیفت دیگه" ، "الان برای پونصد تومن اینجوری میکنی؟ برو آقا!" و این حرفها! راننده بدون اینکه به حرف مردم دقت کنه رفت پایین، رفت وسط خیابون و جلوی اون خانوم رو گرفت، صداشون میومد که راننده میگه "چرا هر چی میگم پول کرایه ات رو بده نمیدی؟" نمیشنیدم زنه چی میگه، اما آخرش اومد و پولش رو داد، یه چیزهایی هم در توجیه مطلب گفت که عملا نمیگنجید! اینجا بود که برگشتم سمت "او" و یه جوری که کل اتوبوس بشنون گفتم "حق با راننده اتوبوس بود دیگه، چرا همه الان جای خانومه به راننده گیر دادن؟"...

میدونید، ما کلا همینیم، یعنی همینیم که همین جا موندیم، از من گرفته تا شما، ما همیشه عادت کردیم یقه ی اونی رو بگیریم که مُحقه، نه یقه ی اونی که مقصره، ما کلا میچسبیم به یقه ای که باید صاحبش رو کمک میکردیم، و اون یقه ای رو که باید میگرفتیم و جر میدادیم اتو میکنیم! ما همینیم و اون وقت میخوایم که مملکتمون گل و بلبل باشه...

شکارچی...
ما را در سایت شکارچی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ainsidemonster9 بازدید : 172 تاريخ : پنجشنبه 30 دی 1395 ساعت: 17:34