شکارچی

متن مرتبط با «بر تو آن خاطر آسوده سوگند» در سایت شکارچی نوشته شده است

موسیقیِ تو!

  • هرگز دنبال موسیقی تو نگشته بودم. گاهی اوقات به این که چه موسیقی‌ای ممکن است داشته باشی اندیشیده بودم اما هرگز برایم مسئله نشد که پس کجاست موسیقی تو. این همه روز کنار هم بودیم، گشتیم، خندیدم، اخم کردیم, ...ادامه مطلب

  • آن روی سکه

  • صدای صحبت کردن مادرم رو از اتاق بغلی میشنیدم، فکر میکردم با آقاجون ْ مادرجون حرف میزنه. حرف از MRI و دکتر و اینها بود. آماده بودم به محض قطع شدن تلفن برم بپرسم که چی شده؟ لازم نشد، مادرم اومد توی اتاق, ...ادامه مطلب

  • خاطره‌نگاری‌های یک مهارت‌آموز: قسمت دوم

  • آقا آقا آقا آقا... الان توی یه کلاس سی نفری درس دادم!!! :|, ...ادامه مطلب

  • خاطره‌نگاری‌های یک مهارت‌آموز: قسمت سوم

  • داشتم علوم اجتماعی (اشتمائی) درس میدادم، در مورد برنامه روزانه، از بچه ها میپرسیدم هرکسی روزی چقدر درس میخونه. همینجوری داشتن خالی میبستن 4 ساعت 3 ساعت 5 ساعت!!! که یکیشون میز اول، سر میز، ستون سمت چپ, ...ادامه مطلب

  • به زودی در این مکان آن نویسنده معرفی خواهد شد!

  • کدوم نویسنده هست که براتون خیلی عزیز و مهمه اما خیلی کم ازش حرف زدید؟ یا بهش اشاره کردید؟ در واقع کدوم نویسنده است که براتون خیلی بزرگه ولی توی کلام ادبیتون ازش اثری نیست؟, ...ادامه مطلب

  • خاطره‌نگاری‌های یک مهارت‌آموز: قسمت اول

  • 1- تاریخ گروه دوم مهارت آموزان آموزگاری ابتداییِ آقایانِ ورودی 97 به دو بخش قبل از ورود من و بعد از ورود من تقسیم میشه! 2- این تقسیم بندی به این شکله که تا قبل از ورود من، اونجا یک کلاسِ آروم، بی سر و, ...ادامه مطلب

  • من امروز اصلا نباید توی خونه میبودم!

  • همون موقع - البته بعد از ظهر بود - که با صدای داد و بیداد و دعوا از خواب بیدار شدم فهمیدم اتفاق خوبی قرار نیست بیفته. نه! صبرم جواب نداد، معمولاً هم جواب نمیده. از یه حدی که دعوا جنگ‌تر شد - دعوایی که, ...ادامه مطلب

  • راهنمای کهکشان برای گوساله ی مدفون!

  • 1- غول مدفون رو خوندم، کتاب خوبی بود، خیلی خوب حتی! اما شاهکار؟ نه! به نکاتی هم که در پی یافتنش بودم رسیدم! کتاب، برخلاف انکار شدید کازوئو ایشی‌گورو فانتزیه! و به حدی این فانتزی بودن مشهوده که حتی اگر, ...ادامه مطلب

  • اصلاً ما ببر

  • آقا اصلا ما ببر! ما پلنگ! ما جگوار! ما چیتا! ما شیر! شما هم نمیخواد به ما بگی توی این قرارداد چندجانبه ی بین المللی که توسط سرداران دیپلماسی بستین چطور عقلتون نرسیده یه تضمین عملی، یه تضمین واقعی توی , ...ادامه مطلب

  • آن‌سوی زندگی: نوشتاری کوتاه در مورد "آن‌سوی ابرها" آخرین ساخته مجید مجیدی

  • کاری به این ندارم که منتقدها فیلم رو خیلی هم تحویل نگرفتن، کاری به این شیوه ی اکران نابودکننده ای هم که انگار به نیت زمین زدن فیلم طراحی شده ندارم، حتی کاری به این نشخوارهای توهمیِ "آقای وابسته و آقای نظام" که دیگه اولین برچسبمون (برچسبشون البته!) برای مثلاً زیرسوال بردن هرکسی که هم فکر ما نیست و چشم دیدن موفقیت و بزرگیش رو نداریم هم ندارم! "آن‌سوی ابرها"ی م, ...ادامه مطلب

  • دورهمی سینمارَویِ بلاگرانه: آنچه گذشت

  • پیش پیش نوشت: ایجاد، هماهنگی، جمع کردن بچه ها و مدیریت و "رهبری" یک دورهمی اصلا کار سختی نیست! یعنی برای من کار سختی نیست! اصلا من از سختی هاش لذت میبرم! قبلا چند بار گفتم که "حس رهبری کردن از بهترین احساساتی هست که میتونم تجربه کنم". البته اشتباه نکنید، من زور نمیزنم خودم رو وارد پوزیشن رهبری کنم، اما کلا از اینکه در حال مدیریت یک جمع، یک واقعه، یک گروه و ه, ...ادامه مطلب

  • تو با این زیبایی نمیتونی از عشق متنفر باشی!

  • ۱- خانوم "الف" میخواد آخر هفته ای بینیش رو عمل کنه، امروز خیلی اصرار کردم که "بیخیال شو و دماغت به صورتت خیلی میاد و تو همینجوریش زیبایی" و اینجور صحبت ها... ۲- از ایستگاه مترو که اومدم بیرون روبروم دوتا خانوم بودن، خانوم سمت راست یه مانتوی جلو باز و یه تی شرت و جین جذب یا بهتر بگم تنگ پوشیده بود، با یه شکم خیلی بزرگ و چاق! راه که میرفت شکمش لنگر مینداخت! آم, ...ادامه مطلب

  • برای صادق قبلا آقای در!!!

  • 1- برای مسلمون درست حسابی بودن و تبلیغ کردن لازم نیست حتما شاخ غول رو بشکنی، لازم نیست دوره بیفتی در فضاهای مجازی و حقیقی از خوبی های اسلام تعریف کنی و از مزایای حجاب و نماز و روزه و قرض الحسنه و ازدواج اسلامی و ذبح اسلامی و قانون اسلامی و فلان اسلامی و بهمان اسلامی دم بزنی مخصوصا وقتی با یه زبونی حرف میزنی که جز "آیت الله مکارم شیرازی" کسی حرفت رو نمیفهمه!!, ...ادامه مطلب

  • تو با این بیکاری نمیتونی از کار متنفر باشی!!! :|

  • 1- دیگه از الان به بعد باید بریم سر کار! خیلی ستم هست اینکه من الان هفت روزه هیچکاری نکردم! حوصله ام سر رفت! چقدر فیلم آخه؟ :| 2- حالا البته باز عده ای میگن بابا تو سر کار هم میری غُر کار رو میزنی! بله که میزنم :| اما اون باز توش اکت و فعالیت داره! :| 3- به زودی میخوام اسکار تقدیم کنم :)) 4- البته که تصمیم گرفتم هفته دوم ، یعنی از سه شنبه به بعد رو برم سر کا, ...ادامه مطلب

  • خودتون، اصلاح طلبها، خودمون، خودشون، خودِ خودشون، هممون!

  • 1- یه کاری کردید آدم نمیدونه از شما بترسه یا از این همه مامور! من تا ده روز پیش مثل هر ایرانیِ با مینیمومی از عقلِ دیگه ای با دیدن پلیس یا نیروهای امنیتی در خیابون به هر نحوی، راهم رو تا جای ممکن کج میکردم که پرشون به پر من نگیره! حالا اما وقتی قراره ساعت ده و نیم شب برسم خونه، من نره خر سی ساله نمیدونم از "مردم غیور" بترسم یا "سرکوبگران ارزشی"! نمیدونم از اینکه گوشی دستمه و هدفون توی گوشمه بترسم یا از ته ریش داشتنم! آدم نمیدونه الان از خوف سرکوب نیروی های امنیتی پناه ببره در آغوش مردم یا از ترس لت و پار شدن توسط مردم بپره پشت آقا پلیسه! 2- این اعتراضات و تظاهرات و آشوبها و اغتشاشات و هر چی اسمش هست ها هیچیِ هیچیِ هیچی هم که نداشت جریان مدعی و تو خالی اصلاح طلبی رو به یه کمای طولانی برد! خیلی جالبه که الان از دهن سردمداران آزادی ِ بیانِ ایرانی!!! عبارت "تجمع بدون مجوز" رو در حد "لق لقه ی کلام همه اساتید" میشنویم! دیگه کسی از عزیزان مدعی العموم عبارت "وا اصل بیست و هفتم قانون اساسیا"! رو نشخوار نمیکنه! دیگه کسی از کسانشون دم از تظاهرات آزاد نمیزنه! همه یه کلام "تجمع بی مجوز" میگن و پشت بندش ار عبارتهای "آشوبگر" ، "اغتشاش طلب" ، "خرابکار" و امثالهم استفاده میکنن! وجدانا شش ماه پیش امیدتون رو یه کی و چی بسته بودید؟ 3- تقریبا هرجوابی به بند بالا منجر به تولید یک محتوای جدید در ژانر "اگ, ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها