شکارچی

متن مرتبط با «تشخیص حرف راست و دروغ» در سایت شکارچی نوشته شده است

گورستان ۲۴

  • «گورستان, ۲۴» به زودی منتشر خواهد شد., ...ادامه مطلب

  • نامه ای در یک وبلاگ بسته

  •  سلام! حقیقتاً من اصلا متوجه نمیشوم افرادی که ابتدای نامه‌شان چندین خط سلام و احوالپرسی میکنند چه چیزی در آن گزافه گویی بی مورد دروغین دیده اند که در این سلام دوست داشتنی ساده ی واقعی بی ادا و اطوار ن, ...ادامه مطلب

  • موسیقیِ تو!

  • هرگز دنبال موسیقی تو نگشته بودم. گاهی اوقات به این که چه موسیقی‌ای ممکن است داشته باشی اندیشیده بودم اما هرگز برایم مسئله نشد که پس کجاست موسیقی تو. این همه روز کنار هم بودیم، گشتیم، خندیدم، اخم کردیم, ...ادامه مطلب

  • آن روی سکه

  • صدای صحبت کردن مادرم رو از اتاق بغلی میشنیدم، فکر میکردم با آقاجون ْ مادرجون حرف میزنه. حرف از MRI و دکتر و اینها بود. آماده بودم به محض قطع شدن تلفن برم بپرسم که چی شده؟ لازم نشد، مادرم اومد توی اتاق, ...ادامه مطلب

  • خاطره‌نگاری‌های یک مهارت‌آموز: قسمت دوم

  • آقا آقا آقا آقا... الان توی یه کلاس سی نفری درس دادم!!! :|, ...ادامه مطلب

  • خاطره‌نگاری‌های یک مهارت‌آموز: قسمت سوم

  • داشتم علوم اجتماعی (اشتمائی) درس میدادم، در مورد برنامه روزانه، از بچه ها میپرسیدم هرکسی روزی چقدر درس میخونه. همینجوری داشتن خالی میبستن 4 ساعت 3 ساعت 5 ساعت!!! که یکیشون میز اول، سر میز، ستون سمت چپ, ...ادامه مطلب

  • به زودی در این مکان آن نویسنده معرفی خواهد شد!

  • کدوم نویسنده هست که براتون خیلی عزیز و مهمه اما خیلی کم ازش حرف زدید؟ یا بهش اشاره کردید؟ در واقع کدوم نویسنده است که براتون خیلی بزرگه ولی توی کلام ادبیتون ازش اثری نیست؟, ...ادامه مطلب

  • عمو سیبیلو سیگار پال مال میکشید!

  • آقای مستور - لعنت الله علیه! - توی مراسم تولد سلینجر!!! در مورد آقا سلینجر گفت "من دنبال نویسنده ای بودم که اثرش رو دوست نداشته باشم، همه آثارش رو، هر چی نوشته رو دوست داشته باشم". اگه از شما بپرسن که, ...ادامه مطلب

  • دنیای وارونه

  • امروز رفته بودم گمرک. خبر آمده بود که نقل و انتقالات مشکوکی در مرز بلوچستان دیده شده است. ابتدا از سیستم مکانیزه شماره نوبت گرفتم و روی صندلی نشستم. جلوتر از من چند ارباب رجوع نشسته بودند، رفتم جلو و , ...ادامه مطلب

  • بگذر و از ما بُگذر!

  • یکی از بدترین چیزها در مورد روزهای بد اینه که روزهای بد، خیلی بد میگذرن!, ...ادامه مطلب

  • سلینجر با سلینجر، عوز با عوز!

  • 1- دیروز ششمین سالگرد افتتاح هیولای درون بود! و این تولد اینقدر مسئله نیست که فکر کنم چندسالی فراموشش میکنم! به هر حال من با احتساب امروز، دوهزار و صد و نود و سه روزه که اینجا مینویسم! و با احتساب این, ...ادامه مطلب

  • خاطره‌نگاری‌های یک مهارت‌آموز: قسمت اول

  • 1- تاریخ گروه دوم مهارت آموزان آموزگاری ابتداییِ آقایانِ ورودی 97 به دو بخش قبل از ورود من و بعد از ورود من تقسیم میشه! 2- این تقسیم بندی به این شکله که تا قبل از ورود من، اونجا یک کلاسِ آروم، بی سر و, ...ادامه مطلب

  • اولیش من!

  • رفتم ته یکی از کوچه های اطراف خونه، برای این رفته بودم که موقع سیگار کشیدن کسی از اهالی خونه یهو بی هوا از جلوم رد نشه. سر یه تقاطع کوچیک ایستاده بودم، قهوه ام رو مزه میکردم و سیگارم رو دود. سرم به کا, ...ادامه مطلب

  • اوقات تلخی

  • من وقتعایی که تصمیم میگیرم صبح بیدار بشم ولی تا ظهر میخوابم و مواقعی که کار دارم اما از شدت خستگی وسط روز خوابم میبره به شدت اوقاتم تلخ میشه، یه جوری هم تلخ میشه انگار دنیا به آخر رسیده؟ شما برای چیزی این‌جوری اوقات تلخی پیدا میکنید؟, ...ادامه مطلب

  • کابوس: قسمت Nاُم

  • مغز من موقع بررسی از مرجع کابوس طبق کپی رایت ها بهم هشدار میده، قبلا زیاد ازش نوشتم، اگر اشتباه نکنم یک بار هم گفته بودم که به توانایی کنترل خواب رسیدم و با کاراکترهای بررسی از مرجع کابوس طبق کپی رایت های فلج کننده ام (همون خوابهای بختکی) وارد دیالوگ میشم،, ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها