دور همی 6: دور همی نامه ی دور همی 14 آبان

ساخت وبلاگ

من و نارخاتون جلوی محل قرار ایستاده بودیم و من در حال صحبت با مهرداد ارسنجانی (خدایش رحمت کناد) بودم که یه آقای خیلی جا افتاده با سن دقیقا 52 سال! اومد جلوی من و پرسید "هولدن؟" میتونید تصور کنید تو خیابون با اسم وبلاگتون صداتون کنن؟ گفتم "جانم؟" پرسید دوباره که "هولدن؟" و وقتی گفتم "خودمم" رفت!!! فکر کنید، رفت! بعد من همینجوری :| به نارخاتون زل زده بودم که واااااات؟ تا اینکه یه خانم جوون محجبه از اون جناح کنار همون آقا اومدن و با هم خداحافظی کردن، خانوم موند پیش ما و من به محض دیدنش گفتم ، یعنی داد زدم "یا فاطمه زهرا" و همه خندیدیم! بعد بچه ها دونه دونه میومدن، صبا، یادگار که با کلی ریش و سبیل اومد و ما باور کردیم پسره! دکتر میم، سید علی موز اللهی، و شما فرض کنید من از اول اینجوری بودم، سلام یا فاطمه زهرا! من هولدنم، ایشون نارخاتون! بعدی، سلام صبا، من هولدن، ایشون نارخاتون و یا فاطمه ی زهرا!!! حالا باز بعدی، به به سلام سید علی، من هولدنم، صبا، نار خاتون، یا فاطمه زهرا!! همینجوری و به مدت یازده بار به شکل انباشت این کار رو تکرار کردم، نفر آخر پریسا بود که اومد، وقتی به ایشون زنگ زدم کجایی، و گفت فلان جام، بعد که گفتم میبینمتون، صدای پریسا خانوم به شدت دو ساله و مدل عجیجم اینا!! شد و گفت "باچه میبینمت خدافش" :)) و خب تا این لحظه من این مکالمه رو لو نداده بودم :دی بچه ها به پریسا که نفر آخر بود اینجوری معرفی شدن:

سلام، من هولدنم، ایشون نارخاتون، یا فاطمه زهرا!!! ، صبا؛ دخترک، دکتر میم، یادگار، خورشید، جولیک، سید علی موزاللهی!

وقتی این جمع به اینجا رسید، با هم راه افتادیم توی پارک، شما میتونید 11 تا از این عروسک کوکی ها رو فرض کنید که کاملا رندوم دارن توی پارک راه میرن!!! رفتیم و نشستیم توی چمنها، در واقع اومدیم بشینیم که دیدیم ای بابا خیسه که! رفتیم دو متر بالاتر خشک خشک بود!!! نشستیم! بعد که نشستیم من گفتم یا فاطمه زهرا!!! دنگهاتون رو بدید بریم خرید کنیم! دقت کنید که 11 نفر بودیم و من نفری 2 تومن از بچه ها گرفتم، اما نهایتا 23 تومن پول دستم بود :| با سید علی موز اللهی رفتیم - بنا به دلایل خاصی هم از بیراهه رفتیم - و یه سری خرت و پرت خریدیم و اومدیم، وقتی اومدیم بدون ما همه خودشون رو به هم معرفی کرده بودن :| :| :| انگار نه انگار من هولدنم و من همه رو دعوت کردم :| والا با این معرفیاشون! بهشون گفتم "شاید فکر کنید که گفتم دور هم جمع بشیم تا هم رو ببینیم، اما کور خوندید، گفتم بیاید تا ببینم پشت این نماهای روشنفکری چه شخصیت خزی رو پنهون کردید"! خورشید هر چی بهش میگفتم کارت ملی نشون بده نشون نمیداد و آخر با یه لحن مظلوم در حد گربه چکمه پوش - که البته یه گربه باید احمق باشه که چکمه بپوشه و همه برتریهاش رو از دست بده - گفت "من به خدا دانشجوی معماریم :(" که باعث شد من براش دست بزنم حتی! :دی یکی دو ساعتی توی چمنها نشستیم و دکتر میم برامون از شوهرخاله اش گفت که همزمان امیرکبیر و کیمیا!!! و طاهر شوهر ستایش و یه سری دیگه از شخصیتهای تاثیر گذار ایرانی رو کُشته! من از یه بازیگر درجه سه ای گفتم که اصلا بهتر بود دهنم رو میبستم و اون قضایای بی سر و ته رو تعریف نمیکردم!!! سید علی از شوهر مهناز افشار و رشادتهاش در تربیت جوانان وطن گفت! اون دور دور ها خورشید، جولیک و پریسا گنگ مهندسی راه انداخته بودن، که البته من و دخترک هم مافیای روانشناسی بودیم :)) و اما لازمه بدونید که صبا رشته ی تحصیلیش یه چیز تو مایه های "بررسی مناسبات اخیر منطقه با حضور کارشناس محترم" هستش! همین اثنا دکتر میم هم گفت که یه دوستی داره که لیسانسش حشره شناسی بوده، فوق لیسانسش زنبور، دکتراش ملکه :| :|

البته اون چه که ما گفتیم آنچنان هم مهم نیست، چون به جمع خوش میگذشت ، یا حداقل من اینجوری فکر میکنم! اگر میخواید بدونید کی چه جوریه، من میتونم بهتون فقط از "یا فاطمه زهرا" بگم، یعنی به نظرم این دختر با اختلاف جذابترین و بهترین کاراکتر دور همی بود، میتونم بهتون بگم نارخاتون چقدر شیطونه، یا خورشید و یادگار چقدر آرومن، یا دکتر میم چقدر از وبش آرومتره، یا میتونم بگم موزاللهی اونجوری که توی وبش نشون میده کاراکتر یاغی ای نداره، میتونم براتون از دخترک و مدل حرف زدنش بگم :دی میتونم بهتون بگم پریسا چقدر زن خوب و خانوم و مهربونیه و 206 هم داره تازه :)) میتونم بگم صبا چقدر جدی میزنه از دور دستها یا جولیک چقدر مثل بچه های مظلوم فامیله :دی یا میتونم بگم من چقدر از چیزی که شما فکر میکنید با نمک تر، بامزه تر ، خودمونی تر و غیر ترسناک تر!!! هستم! اما نمیگم، دوست دارم براتون از یا فاطمه زهرا!!! بگم، یه دختر راحت، مهربون، با ظرفیت، خانوم، خوشحال ، خوش خنده، با نمک، باجنبه، معتقد، با خدا، خود ساخته و در عین حال شیرین و دوست داشتنی، یعنی به قدری این دختر با ظرفیت و مثبت بود که جمع رو شوکه کرد، فکر کنید یه دختری رو میبینید گردی صورتش هم کامل معلوم نیست، کاملا پوشیده است و به شدت معتقده، تفکر قالبی میگه این دختر به شدت گارد داره به جمع، تفکر قالبی میگه این دختر راحت نیست،آزاد نیست، اما تفکر قالبی زر مفت زیاد میزنه، چون این دختر از راحت ترین و خوش مشرب ترین آدمهایی بود که من در تمام تاریخ زندگیم دیدم، از مثبت ترین دخترهایی که دیدم، و اگر فکر میکنید فقط من این رو میگم کاملا در اشتباهید، حداقل پنج نفر بعد از دور همی به من پیام دادن که چقدر این دختر خوب بود! چقدر عالی و بانمک و بامزه و با روحیه بود! من جدا احساس حماقت میکنم که به این تفکر قالبی توی ذهنم اجازه رشد داده بودم، این خانوم به شدت متفاوت از فرضیات من بود و نبودنش توی دیدار امروز علاوه بر محروم کردن ما از انرژی و روحیه ی به شدت مثبتش، جمع رو از لحاظ راحتی دو لِول پایینتر میبرد!

بعد از خودن چایی و نسکافه و این آت آشغالها!!! با طمانینه زیاد وسایل رو جمع کردم و با هم کم کم راه افتادیم به قدم زدن و دری وری گفتن، اینجا بود که سرباز ارسنجانی زنگ زد و گفت دارم میام ، عزیزم کجایی دقیقا کجایی؟ دقایقی بعد به جمع ما اضافه شد (قیافه اش دقیقا همون قیافه عکس پست قبلی بود) و سلام علیک کردیم، گفت تولد یه عزیزی بوده به نام شورولت کامارو!!! :| بعد راه افتادیم به قدم زدن، اینجا بود که ازش پرسیدم چرا وبت رو بستی؟ گفت دیگه داشتم چرت و پرت مینوشتم، بهش گفتم موافقم چند وقتی بود چرت و پرت مینوشتی! و شما نبودین قیافه اش رو ببینید که!!! البته بهش گفتم قدیمترهاش رو به شدت دوست داشتم!

یه مدتی با هم قدم زدیم و رفتیم نشستیم توی آمفی تئاتر عکس هم انداختیم و بعد کم کم از هم جدا شدیم، خداحافظی کردیم و رفتیم، قرار بر این شد باز همدیگه رو ببینیم، و اینقدری جمع مثبتی بود که احتمالا این اتفاق دوباره بیفته! برای بار بعدی بهتر برنامه میچینیم و هدفمندتر عمل میکنیم.

دور همی خوبی بود، برای بار اول از خوب هم بهتر بود، یازده آدم خوب دیدم و بهم خوش گذشت!

نهایتا و به عنوان حسن ختام پُستهای دوستان در مورد دور همی اینجا آورده میشه:

پست یا فاطمه زهرا - پست جولیک - پست سید علی موسوی - پست دکتر میم - پست نار خاتون - پست پریسا - پست صبا

باقی بقای همه شما باصفاهای وبلاگی!

شکارچی...
ما را در سایت شکارچی دنبال می کنید

برچسب : دور همی 6 شهریور, نویسنده : ainsidemonster9 بازدید : 166 تاريخ : يکشنبه 16 آبان 1395 ساعت: 21:22